سلام ترنم جان ! بد نيست از همينجا به مريم هم سلام بدم ! سلام مريم آباي جون !
خيلي خوش گذشت ، من خابم برده بود! قرار بود ما با اتوبوس دوم بياييم ساعت 5 صبح ! وقتي از خواب پريدم ساعت پنج و ربع بود ! داشتم سکته ميکردم و خودم رو نفرين که جاموندم ! بعد با سرعت آماده شدم ! محبوب از خواب پريد و گفت جاموندي ؟ نگاه مظلومانه اي بهم کرد ! محکم وايستادم و گفتم نه ميرسم !! و الحمد الله رسيدم !ميگم ترنم جان ، محبوب هم مشهور شدا !!! دلم واسه محبوب يه ذره شده ! بهش عادت کردم !